اقرع

لغت نامه دهخدا

اقرع. [ اَ رَ ] ( ع ص ، اِ ) کل. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( شرح نصاب ). مردکل [ کچل ] که موی سر او بعلتی افتاده باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ج ، قُرع. قرعان. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || نوعی از مار موی ریخته. || شمشیر نیکوآهن. || الف اقرع ؛ هزار کامل و تمام. || عود اقرع ؛ چوب پوست بازکرده. || مکان اقرع ؛ جای سخت و درشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || قدح اقرع ؛ کاسه سوده بسنگ ریزه تا آنکه ظاهر شده باشد طرائق و نگار آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اَ رَ ) [ ع . ] (ص . ) کل ، کچل .

فرهنگ عمید

شمشیر نیکوآهن.

فرهنگ فارسی

کل، کچل، مردی که موی سرش ریخته باشد، قرع و قرعان جمع
( صفت ) کل کچل .

ویکی واژه

عربی
کل، کچل
گونه‌ای از مار موی ریخته
شمشیر نیکوآهن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت