استحفاظ

لغت نامه دهخدا

استحفاظ. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بیاد داشتن خواستن چیزی را. یادداشت خواستن. ( منتهی الارب ). || یاد گرفتن چیزی را.( از منتهی الارب ). حفظ کردن. یاد گرفتن خواستن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). طلب حفظ کردن. || نگاهداری خواستن. نگاهبانی کردن. نگاهداری کردن.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نگهبانی خواستن . ۲ - نگهداری کردن . ۳ - یاد گرفتن . ۴ - (اِمص . ) نگهبانی ، حفظ .

فرهنگ عمید

حفظ کردن، نگه داشتن، نگه داری کردن.

فرهنگ فارسی

حفظ کردن، حفظ ونگاهداری خواستن، نگاهداشتن، نگاهداری کردن، یادگرفتن
۱ - ( مصدر ) نگهبانی خواستن . ۲ - نگه داشتن نگاهداشتن حفظ کردن . ۳ - یاد گرفتن . ۴ - ( اسم ) نگهبانی حفظ .

ویکی واژه

نگهبانی خواستن.
نگهداری کردن.
یاد گرفتن.
نگهبانی، حفظ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال میلادی فال میلادی فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ