ازاء

لغت نامه دهخدا

( ازآء ) ازآء. [ اِزْ ] ( ع مص ) پر شدن شکم چندانکه گران شود و جنبش نتواند.
ازاء. [ اِ ] ( ع ص، اِ ) مقابل. برابر. ( منتهی الارب ). حِذاء. روبروی. رویاروی. قِبال. تِجاه. || سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن. ( منتهی الارب ). || آنچه از نورد و سنگ و چرم و بوریای خرما که برای حفاظت حوض یا چاه باشد یا محل ریختن آب در حوض. ( منتهی الارب ). آنجا که آب در حوض رود. ( مهذب الاسماء ). || قرن. اَقران: فلان ازاء فلان؛ اذا کان قرناً له یقاومه. هم اِزاؤهم؛ یعنی آنها اقران ایشانند. || ازاء حرب؛ مقیم در جنگ. || ازاءِ مال؛ نگهبان شتران. ( منتهی الارب ). || در اِزاءِ؛ بجای ِ. عوض ِ. بَدل ِ.
ازاء. [ اِ ] ( ع مص ) مقابل و برابر شدن. ( منتهی الارب ). مقابلة. ( غیاث ). برابر شدن چیزی با چیزی. ( وطواط ). موازات.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] (حر اض. ) مقابل، برابر.

ویکی واژه

مقابل، برابر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال فنجان فال فنجان فال قهوه فال قهوه فال انبیا فال انبیا