افت

افت

آفَت، ترانه‌خوان و رقصنده‌ای ایرانی بود که با راهنمایی احمد عبادی با دنیای موسیقی آشنا شد و از اواسط دهه ۱۳۳۰ به‌طور حرفه‌ای وارد عرصه کار شد. او به‌خاطر همکاری با خوانندگان زن و مجریان موسیقی‌های عامیانه و همچنین اجرای برنامه‌های کاباره‌ای، از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۲ به شهرت رسید. آثار متعددی از او در صفحات گرام (۴۵ دور) با همراهی ارکسترهای مختلف ضبط شده است. از سال ۱۳۵۴، به دلیل تغییرات روحی، به زندگی منزوی روی آورد و وقت خود را به تبلیغات مذهبی، برگزاری جلسات قرائت قرآن، مطالعه کتب دینی و عرفانی و نوشتن خاطراتش اختصاص داد که با عنوان از فقر تا فقر منتشر شده است. به علاوه در نظریه ادبی، به معنای افت ناگهانی از موضوعی مهم و جدی به موضوعی مسخره یا خنده‌آور است. اگر این افت در پایان یک قطعه یا فصل رخ دهد، به‌عنوان نوعی ضداوج شناخته می‌شود. این نوع افت ناگهانی معمولاً در آثار نویسندگان ناتوان یا بی‌تجربه به‌طور ناخواسته اتفاق می‌افتد.

لغت نامه دهخدا

( آفت ) آفت. [ ف َ ] ( ع اِ ) ( شاید از ریشه آکفت فارسی ) آفة. آفه. عاهت. عاهه. عارضه. ( زمخشری ).جانحه. زحمت. علت. بلا. بلیه. ضرر. آکفت. آسیب. بیماری. ( ربنجنی ). گزند. عیب. آهو. ج، آفات:
رسیده آفت نشبیل او به هر کامی
نهاده کشته آسیب او به هر مشهد.منجیک.خردمند باشید و پاکیزه دین
از آفت همه پاک و بیرون ز کین.فردوسی.سزاوارتر که روح را نیز طبیبان و معالجان گزینند تا آن وقت آن آفت را معالجه کنند.( تاریخ بیهقی ). وقتی که مردم در خشم شود... حاجتمند شود بطبیبی که آن آفت را علاج کند. ( تاریخ بیهقی ). وقتی که مردم در خشم شود سطوتی در او پیدا آید در آن ساعت بزرگ آفتی بر خرد وی مستولی باشد. ( تاریخ بیهقی ).
دست من گیر ای اله العالمین
زین پرآفت جای و چاه تاربام.ناصرخسرو.هرک آفت خلاف علی هست بر دلش
تو روی از او بتاب و بپرهیز از آفتش.ناصرخسرو.در هدی نگشاید مگر کلید سخن
هم او گشاید درهای آفت و بلوی.ناصرخسرو.گر هیچ چاره کرد ندانم غم ترا
این دل که آفت است پس ِ تو رها کنم.مسعودسعد.یک آفتم را هر روز صد طریق نهند
یک اندهم را هر شب هزار باب کنند.مسعودسعد.چون سرگذشت مجنون پر فتنه و بلا
چون داستان وامق پر آفت و خطر.مسعودسعد.شاه بی بخشش آفت سپه است
بی نیازی سپاه، ذل شه است.سنائی.دوستیَّت مبادبا نادان
که بود دوستیش آفت جان.سنائی.آفت عقل تصلف است. ( کلیله و دمنه ).گویند آفت ملک شش چیز است حرمان و... ( کلیله و دمنه ). از عثرت رای دروقت آفت تمتعی زیادت نتوان یافت. ( کلیله و دمنه ). وآدمی از آن روز که در رحم نطفه گردد تا آخر عمر یک لحظه از آفت نرهد. ( کلیله و دمنه ). من دنیا را بدان چاه پرآفت... مانند کردم. ( کلیله و دمنه ). کسی گفتش چه آفت است که موجب چندین مخافت است ؟ ( گلستان ).
خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند
هزار آفت برانگیزد هر آنگاهی که برخیزد.معزی.- آفت دین و دل؛ در زبان شعری، معشوقی سخت جمیل.
|| آسیب که کشت را رسد، چون مَلخ و سن و تگرگ و زنگ و شجام و برق و صاعقه و سیل.
- آفت ارضی؛ آسیب زمینی از قبیل زلزله و خسف.

فرهنگ معین

( آفت ) (فَ ) ( اِ. ) آسیب، بلا.
( اُ ) (ری. اِمص. ) ۱ - افتادن. ۲ - کمی، نقصان.

فرهنگ عمید

( آفت ) ۱. بلا، زیان.
۲. هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد، و زیان شود.
۱. = افتادن
۲. (اسم مصدر ) کم وکاست، کاهش.
* افت وخیز:
۱. افتادن و برخاستن.
۲. [مجاز] کامیابی و ناکامی.
۳. [مجاز] وقفه و پیشرفت.

فرهنگ فارسی

( آفت ) ( اسم ) آنچه مای. فساد و تباهی گردد آسیب بلا زیان جمع: آفات.
بیماری آسیب
افتادن، افت وخیز: افتادن وبرخاستن، ونیزافت: کمبود، کمی، کم وکاست، نقصان، آسیب، بلا، زیان، هرچیزی که مایه تباهی
( اسم ) ۱ - افتادن: افت و خیز. ۲ - کمبود جنس کمی کاست نقصان. ۳ - ( اسم ) وضع شکل.
بهتان و افترائ یا شتر نجیب

فرهنگ اسم ها

اسم: آفت (دختر) (عربی)
معنی: بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری

فرهنگستان زبان و ادب

{dip} [مهندسی نقشه برداری] ← اُفت افق

دانشنامه عمومی

آفت (ارگانیسم). آفت به هرگونه حیوان یا گیاه مضر برای انسان یا مواد مورد توجه انسان از قبیل محصولات کشاورزی، چهارپایان و جنگل، گفته می شود. روی هم رفته، آفت رقیب بشر است. تعریف جامع آفت دربرگیرنده تمام موجوداتی است که در محل و موقعیت به خصوص، از نظر انسان نا خواسته باشند. در زمینه کشاورزی، ' آفات و بیماری های گیاهی' برای تمام موجوداتی که موجب خسارت هستند از جمله ویروس، باکتری، قارچ و غیره نیز بکار می رود.
• آفت های کشاورزی و باغبانی شامل:
• شته ها و نیم بالان
• ریشک بالان
• پروانه سانان، مگس ها و لارو سوسک ها
• کنه تارعنکبوتی
• ملخ و جیرجیرک ها
• کرم لوله ای ریشه گرهی
• کرم انگل سویا
• کرم انگل سیب زمینی
• حلزون خاکی و لیسه
• کبوترها و مرغان دریایی غذای انسان را می خورند و ناقل بیماری هستند.
• بسیاری از پرندگان مانند کلاغ ها محصولات کشاورزی می خورند.
• غاز کانادایی به طور گسترده ای در ایالات متحده و نیوزیلند به عنوان آفت شناخته می شود.
• دارکوب ها سقف خانه ها را سوراخ کرده و در آنجا لانه می سازند. دارکوب ها به خانه ها مشکل ساختاری وارد می کنند.
• مرغ مینای معمولی توسط اتحادیهٔ بین المللی حفاظت از طبیعت به عنوان یکی از بدترین گونه های مهاجم معرفی شده است و یکی از سه پرنده در بین ۱۰۰ گونهٔ جانوری است که بر روی تنوع زیستی، کشاورزی و منافع انسان تأثیر می گذارد. در استرالیا این حیوان به عنوان «مهم ترین آفت» شناخته می شود.
• وزغ نیشکر
• موش ها
• خرگوش ها
• روباه ها
• سگ آبی
• موش های کیسه دار
• گربه های ولگرد و سگ های ولگرد
لیسهٔ سیب یک نسل در سال دارد. قسمت عمدهٔ سال از جمله زمستان را به صورت لاروهای سن یک زیر پولک تخم می گذارند. تخم ها روی شاخه های جوان یک ساله و به ندرت شاخه های همان سال و دوساله ها گذاشته می شوند خروج لاروها از زیر پولک مصادف با زمانی است که جوانه ها باز شده اند، برگ ها ظاهر شده ولی هنوز گل ها کامل بسته می باشند. در این مرحله لاروها به داخل پارانشیم برگ نفوذ کرده و به صورت مینوز فعال هستند. پس از آن به طور گروهی دالان ها را ترک گفته و در شاخ و برگ درخت آغاز به بافتن لانهٔ اجتماعی می کنند. در این لانه ها تغذیه از برگ ها با شدت ادامه پیدا کرده، در این مرحله پارشیم و اپیدرم فوقانی برگ خورده شده و اپیدرم تحتانی باقی می ماند که رنگ قهوه ای روشن دارد. شفیرگی از دههٔ سوم اردیبهشت تا دههٔ دوم خرداد با ساختن پیله آغاز می گردد. پس از آن پروانه ها خارج شده و پس از مدتی پرواز و جفتگیری به تخم ریزی می پردازند. از تخم هایی که زیر پولک قرار دارند لاروهای سن اول خارج شده که به همان شکل در زیر پولک تخم از اوایل تابستان تا بهار سال بعد را می گذرانند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آفت. آفت به آسیب و تباهی گفته می شود.
آفت بر آسیب و تباهى اطلاق می شود، همچنین آفت بر سبب آفت مانند سیل و صاعقه نیز اطلاق شده است.
تفاوت آفت با عیب و تلف
تفاوت آفت با عیب و تلف در این است که آفت در فرض نابودى آفت زده هم صدق مى کند، ولى عیب بدون وجود معیوب معنا ندارد.
تفاوت آفت با تلف
تلف نیز به معناى تباهی و نابودی است؛ لیکن سبب آن مى تواند آفت باشد یا غیر آن.
اقسام آفت
...

ویکی واژه

اِم
افتادن.
کمی، نقصان.

جمله سازی با افت

چون شبنم افتاده به خورشید رسیدیم از همّت خود قافله سالار گرفتیم
چه افتادت که افتادی بخون در چو من زین غم نه بینی سرنگون تر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان