لغت نامه دهخدا
اریس. [ اَ ] ( ع ص ) کشاورز. ( منتهی الارب ). برزگر. ( مهذب الاسماء ). ج ، اراریس ( مهذب الاسماء )، اریسون. ( منتهی الارب ). || مؤلفین جهانگیری و برهان گویند: اریس در عربی به معنی متابع آمده است ، ولی در قوامیس عرب بدین معنی دیده نشد. ظاهراً اصل مزارع بوده و غلط از کاتب است.
اریس. [ اِرْ ری ] ( ع ص ) برزگر. ( مهذب الاسماء ) ( کنز اللغات ). کشاورز. مزارع. ( جهانگیری ). زراعت کننده. ( برهان ). ج ، اراریس ، اریسون ، ارارسة، ارارس. || امیر. ( منتهی الارب ). رئیس.
اریس. [ ]( اِ ) ارکس. ارز. فوقا.
اریس.[ اَ ] ( اِخ ) ( بئر... ) چاهیست بمدینه نزدیک مسجد قبا. ( منتهی الارب ). خاتم پیامبر صلوات اﷲ علیه در خلافت عثمان از دست عثمان در این چاه افتاد و یافته نشد.