لغت نامه دهخدا
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) یکی از قدمای شعرای عثمانی است از مردم کرمیان یا سیواس بزمان یلدرم بایزیدخان. او را منظومه ای است بنام اسکندرنامه که بنام پسر بایزید شاهزاده سلیمان کرده است و او مدح تیمور لنگ نیز گفته و صلات یافته است. ( قاموس الاعلام ).
احمدی. [ اَ م َ دی ی ] ( اِخ ) موضعی است بظاهر مدینه سنجار. ( مراصدالاطلاع ).
احمدی. [ اَ م َدی ی ] ( اِخ ) قصری بود بسامرّا که احمد معتمد علی اﷲ آنرا بنا کرد. ( مراصدالاطلاع ) ( ضمیمه معجم البلدان ).
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) قریه ای است بنوزده فرسنگی میانه شمال و مغرب ده بارز. ( فارسنامه ).
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) موضعی در شمال بندرعباس.
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) موضعی در جنوب رودان احمدی. ( فارسنامه ).
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) قریه ای است از مضافات بوشهر، بشش فرسنگی کاروانی مشرق بوشهر. ( فارسنامه ).
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) سمعانی گوید: مشهور بدین نسبت ابوعیسی العباس بن احمدبن مطروح بن سراح بن محمدبن عبداﷲ الازدی النحوی الحصیب الاحمدی است. وی اهل مصر و ثقه و ثبت بود و از او استماع حدیث کردند و در جمادی الاولی سنه 353 هَ. ق. وفات یافت.
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) شافعی مکنی به ابوالبقاء. اوراست : المعتقد الایمانی علی عقیدة الامام الشیبانی.
احمدی. [ اَ م َ ] ( اِخ ) کرمیانی. متوفی به سال 815 هَ. ق. او راست : منظومه ای به ترکی موسوم به جمشید و خورشید و بعضی این منظومه را به حبی خاتون نسبت کنند. کتاب اسکندرنامه به ترکی. منظومه سلیمان نامه به ترکی و جنگ نامه و منظومه وقعه سلطان سلیم و برادر او بایزید و نیز شرحی بر قصیده الصرصری که هر بیت مشتمل تمام حروف هجاست. منظومه ای در لغت فارسی بنام مرقات الادب و دیوان شعر خود او و جز اینها. صاحب کشف الظنون نسبت او را گاهی کرمانی و گاه کرمیانی آورده است. ( از کشف الظنون ).