لغت نامه دهخدا
گر بدیدی کارگاه لایزال
دست و پایش خشک گشتی ز احتیال.مولوی.آن خیال او بود از احتیال
موی ابروی ویست آن نی هلال.مولوی.|| حواله پذیرفتن. ( زوزنی ). قبول حواله. برات ِ وام دادن. ( منتهی الارب ) ( مؤید الفضلاء ). || سال گشت شدن. ( منتهی الارب ). || بدام شکار کردن. ( مؤید الفضلاء ). || در میان گرفتن کسی یا چیزی را.