ابری. [ اَ ] ( ص نسبی ) با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ ابری.
- ستاره ابری؛ کوکب سحابی. منزل پنجم [ از منازل قمر ] هقعه و او سه ستاره خرد است: وز قبل خردیشان و یک بدیگر اندر آمدگی بطلمیوس هر سه را یکی ستاره ابری بنگاشت. ( التفهیم ).
ابری. [ اِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) سوزنگر.
ابری.[ اَ ب َ را ] ( اِخ ) نام جائی یا کوهی است در شام.
( اَ ) (ص نسب. ) ۱ - پوشیده از ابر. ۲ - با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ ابری.
۱. ویژگی آسمان پوشیده از ابر: هوای ابری.
۲. ابرمانند.
۳. چیزی که از ابر ساخته شده باشد: تشک ابری.
( صفت ) ۱ - پوشیده از ابر: هوای ابری. ۲ - با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر کاغذ ابری. یا ستار. ابری. کوکب سحابی.
نام جایی یا کوهی در شام
[علوم جَوّ] ← ابرناک
آبری. آبری ( به لاتین: Abari ) در گرجستان با جمعیت ۲۰۶ نفر است که در راچا - لچخومی و کومو سوانتی واقع شده است.
ابری /اَبری/
پوشیده از ابر.
با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ اب
هوایی که در آن ابر باشد. روزهای ابری را خیلی دوست دارد.