آن دیگر

لغت نامه دهخدا

( آن دیگر ) آن دیگر. [ گ َ ] ( ضمیر مبهم مرکب ) آن دگر. آن یک : که وقتی در بیابان مانده بودم او مرا بر شتری نشاند و از دست آن دیگر تازیانه خورده ام. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

( آن دیگر ) دیگری شخص دیگر آن یک .

ویکی واژه

آن‌دیگر
شخص یا چیز دیگر. دیگری. دو مار دید به هم برآویخته یکی از آن دو مار سیاه بود ... و آن دیگر سفید. «ترجمه‌تفسیرطبری»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم