ذوحیات

لغت نامه دهخدا

ذوحیات. [ ح َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به بذی حیات شود.

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (ص مر. ) نک ذی حیات .

فرهنگ عمید

دارای حیات، زنده، جاندار.

فرهنگ فارسی

دارای حیات جاندار جانور .

ویکی واژه

نک ذی حیات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال قهوه فال قهوه