تاوه

لغت نامه دهخدا

تاوه. [ وَ / وِ ] ( اِ ) تابه. ( شرفنامه منیری ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). مبدل تابه. ( فرهنگ نظام ). ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند. ( برهان ). ظرفی مسین دسته دار برای سرخ کردن ماهی و بادنجان و کدو، و بو دادن آجیل و غیره. رجوع به تابه و طابق و طاجن شود. || تار جامه بود. ( فرهنگ اوبهی ). || پای تاوه. نواری که بساقهای پا می پیچند. ( ناظم الاطباء ). پای تابه. رجوع به پای تابه و پای تاوه شود. || خشت پخته و آجر بزرگ را نیز گویند. ( برهان ).
تأوه. [ ت َ ءَوْ وُه ْ ] ( ع مص ) آوخ کردن. ( زوزنی ).آه گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آه کشیدن. ( آنندراج ). شکایت کردن و نالیدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

= تابه

فرهنگ فارسی

( اسم )۱- ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند. ۲- خشت پخته آجر بزرگ .
آوخ کردن . آه گفتن . آه کشیدن .

فرهنگستان زبان و ادب

{slab} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] سازه ای به شکل مکعب مستطیل از بتون مسلح * "تاوه" در لغت نامۀ دهخدا به معنی آجر و خشت پخته به کار رفته است.

دانشنامه عمومی

در دینامیک شاره ها، یک تاوه ( به انگلیسی: vortex ) یک ناحیه درون شاره که جریان شاره بیشتر چرخشی حول محور فرضی است که می تواند مستقیم یا منحنی باشد، مسیر حرکت جریان تاوه ای نامیده می شود. واژه تاوه شکلی از واژه تابه به معنی پیچ وتاب دار است. به تاوه، پیچاب و گردابه ها هم گفته اند.
تاوه ها در شاره های در حال تکان خوردن تشکیل می شوند مایع ها، گازها، و پلاسماها. چند مثال معروف آن حلقه های دود، گرداب ها، توفندها، پیچندها و تنوره دیو هستند. همچنین تاوه ها معروف ترین نشانه جو مشتری هستند.
بعد از تشکیل تاوه ها آنها می توانند خم شده، حرکت کنند، یا تغییر شکل دهند.

ویکی واژه

tegame
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم