بهاریه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: مثنوی پیر و جوان) مثنوی ای ادبی و اخلاقی، از میرزا نصیر اصفهانی. در وصف بهار و مناظرۀ پیری خردمند و زنده دل با جوانی دانا، اما افسرده و بدبین در ۳۰۳ بیت است. این اثر با مقدمه ای تحلیلی از میراحمد طباطبایی و به تصحیح ماهدخت همایی به چاپ رسیده است (۱۳۷۱ش).
دانشنامه اسلامی
این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: از آغاز تا عصر مشروطه؛ از مشروطه تا امروز.در این بخش، بهاریه بر اساس سبک های شعر فارسی بررسی می شود:
← در سبک خراسانی
میراث گرانقدر ادبی ما از عصر مشروطه با عناصر تازۀ فرهنگ غربی که زمینه های آن از سالها پیش فراهم آمده بود، در می آمیزد و حکایتی دیگر آغاز می شود. نهضت مشروطه تحقق می یابد و افسانۀ دلفریب آزادی و واقعیت خشن و دردناک اختناق معنایی دیگر پیدا می کند و بر بهاریه سرایی نیز سایه می افکند. آرام آرام زبان شاعرانۀ تازه ای پدیدار می شود و تعبیرها و ترکیب هایی چون «بهار آزادی»، «خزان اختناق» شکل می گیرد. در گرماگرم نهضت مشروطه، ملک الشعرا بهار (۱۲۶۶-۱۳۳۰ش) که سنت و نوآوری را در کار شاعری جمع دارد، «وصف هایی از بهار، با لفظ و معنایی رزمی» (انقلابی) به دست می دهد که در عین نوگرایی، نشانه ای از پیوستگی اندیشۀ او با سنت محسوب می شود.
سلطانی گردفرامرزی، علی، «بهار در آیینۀ حماسه ها»، نگین، تهران، ۱۳۵۶-۱۳۵۷، ج۱، ص۲۷، شم ۱۵۴-۱۵۶.
در طرحی کوتاه همراه با توضیحی مختصر می توان بهاریه و توصیف بهار را در طول تاریخ ادبیات فارسی به دو قسم تقسیم کرد:۱. بهاریۀ واقعی (آفاقی)، یعنی توصیف واقعی بهار و طبیعت اولاً به عنوان مقدمه ای بر مدح، چنان که شیوۀ شاعران مداح در سبک خراسانی و دورۀ بازگشت ادبی است؛ ثانیاً به قصد استفاده در حماسه سرایی و بزم آرایی آن سان که شیوۀ فردوسی و اسدی طوسی است.۲. بهاریۀ نمادین (انفسی)، یعنی وصف درونی و انفسی بهار و طبیعت که غالباً به زبان رمز و نماد و استعاره صورت می گیرد. این گونه بهاریه ۳ چهره دارد: الف- چهرۀ عرفانی، آن سان که در سبک عراقی ملاحظه می شود و وصف انفسی و روحانی بهار یا به وسیلۀ وصف آفاقی و بیرونی، و یا به طور مستقیم صورت می گیرد و فی المثل بهار نماد بسط یا خرد و جان، و خزان نماد قبض یا نماد نفس و هوی محسوب می شود. ب- چهرۀ ویژۀ سبک هندی، که در آن عرفان رنگ می بازد و تصویرسازی های غریب و عریان سازی های عجیب که جنبۀ نمادین دارد، چشم گیر است. ج- چهرۀ سیاسی-اجتماعی، آن گونه که از عصر مشروطه تا امروز ادامه داشته است؛ به عنوان مثال هنرمندان متعهد تحت تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی، بهار را نماد آزادی و رهایی، و خزان را نماد اختناق و بند و اسارت به شمار آورده اند.