افشاء

لغت نامه دهخدا

افشاء. [ اِ ] ( ع مص ) فاش و آشکار کردن. و با لفظ کردن و شدن و دادن مستعمل است. ( آنندراج ). ظاهر و آشکار کردن. ( از بهارعجم ). بمعنی پراکنده گردانیدن و فاش کردن خبر و جز آن باشد. ( ناظم الاطباء ). || افزون شدن شتران پراکنده. ( ناظم الاطباء ). افزون شدن ستوران و مال و متاع. ( آنندراج ). || بزرگ منشی کردن. گردن کشی کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) آشکار کردن ، فاش نمودن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِفشاء فاش کردن است.
از آن به مناسبت در بابهای صلات و تجارت سخن رفته است.
افشای سلام
افشای سلام، به معنای سلام کردن مسلمان به هر مسلمانی که با او برخورد می کند، مستحب است.
افشای سرّ و حکم آن
فاش کردن اسرار امامان علیهم السّلام، به معنای بازگو کردن آنچه به کتمان آن دستور داده اند و نیز آنچه برای عموم قابل تحمّل نیست، حرام است. بر ملا کردن آنچه خداوند بر مؤمن پوشانده است ـ اعم از گناهان و زشتیها و آنچه به آبرو و حیثیّت او مربوط می شود ـ در صورتی که موجب هتک حرمت وی گردد، حتّی بر خود فرد حرام است.
سخن چینی
...
[ویکی فقه] افشاء (فقه). اِفشاء فاش کردن است.
از آن به مناسبت در بابهاى صلات و تجارت سخن رفته است.
افشای سلام
افشاى سلام، به معناى سلام کردن مسلمان به هر مسلمانى که با او برخورد مى کند، مستحب است.
الحدائق الناضرة ۹/ ۸۰
فاش کردن اسرار امامان علیهم السّلام، به معناى بازگو کردن آنچه به کتمان آن دستور داده اند و نیز آنچه براى عموم قابل تحمّل نیست، حرام است.
مجمع الفائدة ۱۲/ ۳۴۹
...

ویکی واژه

آشکار کردن، فاش نمودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم