انتهاض

لغت نامه دهخدا

انتهاض. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برخاستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). بلند شدن. ( از اقرب الموارد ). راست ایستادن. ایستادن. ( یادداشت مؤلف ). || به امری قیام کردن. بجنگ برخاستن و قیام کردن. ( از اقرب الموارد ). || کوچ کردن. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ معین

(اَ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ایستادن ، برخاستن .

فرهنگ عمید

برخاستن، به پا خاستن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بر خاستن .
برخاستن ٠ بلند شدن یا به امری قیام کردن ٠ یا کوچ کردن ٠

ویکی واژه

ایستادن، برخاستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت