اشتراط

لغت نامه دهخدا

اشتراط. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) شرط کردن. ( غیاث ) ( کنز ) ( آنندراج ) ( زوزنی ). شرط بستن. پیمان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). لازم گردانیدن پیمان و تعلیق کردن چیزی به چیزی. ( منتهی الارب ). تقیید بشرط کردن. تعلیق بشرط کردن. شریطه. مشارطه. || دروغ صریح گفتن بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) پیمان بستن ، شرط کردن .

فرهنگ عمید

شرط کردن، شرط بستن، پیمان کردن، تعلیق کردن چیزی به چیزی.

فرهنگ فارسی

شرط کردن، شرط بستن، پیمان کردن، تعلیق کردن چیزی به چیزی
( مصدر ) پیمان بستن شرط کردن .

ویکی واژه

پیمان بستن، شرط کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه