استعباد

لغت نامه دهخدا

استعباد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) به بندگی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). تعبید. || مانند بنده گردانیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) کسی را بندة خود ساختن ، مانند بنده گردانیدن .

فرهنگ عمید

به کسی را بندۀ خود کردن، به بندگی گرفتن.

فرهنگ فارسی

بندگی خواستن، به بندگی گرفتن، کسی رابنده خودساختن، مانندبنده گردانیدن
استعجاب ۱ - ( مصدر ) شگفت کردن شگفتی نمودن عجیب شمردن در شگفت شدن بشگفت آمدن . ۲ - ( اسم ) شگفتی تعجب .

ویکی واژه

کسی را بندة خود ساختن، مانند بنده گردانیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال چوب فال چوب فال حافظ فال حافظ فال تاروت فال تاروت