دربت

لغت نامه دهخدا

دربت. [ دُ ب َ ] ( ع اِمص ) دربة.دلیری بر جنگ و بر هر کار : از هر شدتی دربتی حاصل کردند. ( تجارب السلف ). رجوع به دربة شود.
دربة. [ دَ رِ ب َ ] ( ع ص ) مؤنث دَرِب ، حریص. گویند: عقاب دربة علی الصید؛ عقاب حریص و دلیر بر شکار.( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زن عاقل و خردمند. || زن حاذق و ماهر در صنعت خویش. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دَرِب شود.
دربة. [ دُ ب َ ] ( ع مص ) خوی کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). خوگر شدی به چیزی. ( از منتهی الارب ). معتاد شدن. ( از اقرب الموارد ). || حریص گشتن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَرَب. و رجوع به درب شود.
دربة. [ دُ ب َ ] ( ع اِ ) عادت و خوی و دلیری بر حرب و هر کار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کوهان گاو بداصل. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(دُ بَ ) [ ع . دُربة ] (اِ. ) ۱ - عادت ، خو. ۲ - تجربه . ۳ - دلیری ، هوشیاری .

فرهنگ عمید

۱. عاقل بودن.
۲. حاذق بودن در کار و صنعت.
۳. خوگر شدن و حریص گشتن به چیزی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) آزمودن آزمایش کردن . ۲ - ( اسم ) کار آزمودگی خبرگی . ۳ - خو گرفتگی .

ویکی واژه

دُربة
عادت، خو.
تجربه.
دلیری، هوشیا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ استخاره کن استخاره کن فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو