حایز

لغت نامه دهخدا

حایز. [ ی ِ ] ( ع ص ) حائز. نعت فاعلی از حیازت. گردآورنده. جامع.
- حایز شرائط ؛ واجد شرایط. جامع شرایط لازم. و رجوع به حائز شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . حائز ] (اِفا. ) ۱ - دربردارنده ، دارا. ۲ - گردآورنده ، جامع .

فرهنگ فارسی

اسم فاعل ازحوزوحیازت، جامع، دارا، دربردارنده
(اسم ) ۱ - گرد آورنده فراهم آورنده جامع . ۲ - در بر دارنده دارا : (( این موضوع حایز اهمیت است . ) ) جمع : حایزین حایزین اکثریت .

ویکی واژه

دربردارنده، دارا.
گردآورنده، جام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال زندگی فال زندگی فال لنورماند فال لنورماند فال تک نیت فال تک نیت