تفتین
تفتین. [ ت َ ] ( ع مص ) به فتنه افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). در فتنه افگندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فتنه و آشوب برانگیختن و هنگامه و غوغا برپا نمودن و برآغالالیدن. ( ازناظم الاطباء ).
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آشوب کردن ، فتنه انداختن .
فتنه انگیختن، فتنه افکندن، آشوب کردن، فتنه برپا کردن.
آشوب کردن، فتنه انداختن.