تسفسط

لغت نامه دهخدا

تسفسط. [ ت َ س َ س ُ ] ( ع مص ) سفسطة. سوفسطایی شدن :
این تسفسط نیست تقلیب خداست
می نماید که حقیقتها کجاست.مولوی.پس تسفسط آمد این دعوی جبر
لاجرم بدتر بود زین هر دو گبر.مولوی.و رجوع به سفسطه و سوفسطایی شود.

فرهنگ معین

(تَ سَ سُ ) [ ع . ] (مص ل . ) سفسطه کردن ، استدلال باطل کردن .

ویکی واژه

سفسطه کردن، استدلال باطل کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال چوب فال چوب فال نخود فال نخود فال عشق فال عشق