تجادل

لغت نامه دهخدا

تجادل. [ ت َ دُ ] ( ع مص ) با یکدیگر جدل کردن. ( زوزنی ). با هم خصومت کردن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با همدیگر جدال کردن. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). با هم گشتن در حرب.

فرهنگ معین

(تَ دُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با هم ستیزیدن ، جدال کردن .

فرهنگ عمید

جدال کردن، با هم جنگ و ستیز کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُجَادِلُ عَن: دفاع می کند از(مجادله: اصرار در بحث و پافشاری کردن در یک مساله برای غالب شدن در رأی است )
معنی لَا تُجَادِلْ عَن: دفاع نکن از
ریشه کلمه:
جدل (۲۹ بار)
«تُجادِلُ» از «مجادله» از مادّه «جدل» گرفته شده که در اصل به معنای تابیدن طناب است، و از آنجا که به هنگام گفتگوهای طرفینی و اصرار آمیز، هر یک از دو طرف می خواهد دیگری را قانع کند، مجادله بر آن اطلاق شده است.

ویکی واژه

با هم ستیزیدن، جدال کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم