آذرگشنسب

لغت نامه دهخدا

( آذرگشنسب ) آذرگشنسب. [ ذَ گ ُ ن َ ] ( اِخ ) ( از: آذر، آتش + گشن ، نر یا بخواهش آمده + اسب ، حیوان معروف ) آذرگشسب.

فرهنگ فارسی

( آذر گشنسب ) یکی از آتشکده مهم عهد ساسانی که در شیز ( آذربایجان ) - تخت سلیمان کنونی - واقع بوده و بشاهان و جنگجویان اختصاص داشته است

دانشنامه آزاد فارسی

آذرگشنسب. آذرگُشْنَسْب
رجوع شود به:آذرگُشَسْب

ویکی واژه

اسطوره ایرانی که اغلب زبان‌شناسان آن را با آذرگشسپ همسان حتی یک اصطلاح می‌پندارند ولی اینطور نیست و کاملا متفاوت هستند. آذرگشنسپ.
آذرگَشنسب به سه بخش آذر، گَش - نَسَب قابل تجزیه است؛ که معانی متفاوت دارند. کلمه آذر (آزر) به معنی خطا رفتن یا دچار اشتباه شدن است و در کل آذرگشنسب مصداق بارز اصطلاح جایزالخطا است.
اگر آذرگِشنسب تلقی گردد می‌توان با آرگیشتی مرتبط دانست و باید به معنی عبور یا گذار، مانند گذار صحراگردان که هر سال ییلاق و قشلاق می‌کنند و در معرض دید یکجانشینان قرار می‌گیرند، بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال شمع فال شمع فال چوب فال چوب فال اوراکل فال اوراکل