شنجودن

لغت نامه دهخدا

شنجودن. [ ش َ دَ ] ( مص ) رنجانیدن و مجروح ساختن و خراشیدن. ( آنندراج ). زخم کردن و مجروح ساختن و خراشیدن. ( ناظم الاطباء ). ( شاید دگرگون شده شخودن باشد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال چوب فال چوب فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس