سیکی خوار

لغت نامه دهخدا

سیکی خوار. [ سی / ی َ خوا / خا ] ( نف مرکب ) سیکی خوارنده. سیکی خواره. آنکه شراب مثلث خورد. نوشنده سیکی. || شرابخوار. باده نوش. ( فرهنگ فارسی معین ):
ای پسر می گسار، نوش لب و نوش گوی
فتنه بچشم و بخشم فتنه به روی و به موی
ما سیکی خوار نیک تازه رخ وصلحجوی
تو سیکی خوار بد جنگ کن و ترشروی.منوچهری.

فرهنگ معین

( ~. خا ) (ص فا. ) شرابخوار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن که شراب مثلث خورد نوشنده سیکی. ۲ - شرابخوار باده نوش.

ویکی واژه

شرابخوار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه فال میلادی فال میلادی فال راز فال راز