سیاه دست

لغت نامه دهخدا

سیاه دست. [ دَ ] ( ص مرکب ) بخیل. ( غیاث اللغات ). کنایه از مردم بخیل و رذل و ممسک. ( برهان ). || کنایه از نحس و شوم. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(دَ ) (ص مر. ) ۱ - بخیل ، خسیس . ۲ - پست ، فرومایه . ۳ - شوم ، نامبارک .

فرهنگ عمید

۱. بخیل، ممسک، خسیس.
۲. فرومایه.
۳. شوم، نحس.

ویکی واژه

بخیل، خسیس.
پست، فرومایه.
شوم، نامبارک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال فرشتگان فال فرشتگان فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت