سنبه. [ سَم ْ ب َ ] ( ع اِ ) روزگار. پاره ای از روزگار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) بدخلقی با زود خشمی. ( منتهی الارب ). سوء خلق. ( اقرب الموارد ). سنبتة. رجوع به این کلمه شود. سنبه. [ سُم ْ ب َ /ب ِ ] ( اِ ) آلتی که بدان آسیا را تیز کنند. ( آنندراج ) ( شرفنامه ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ). || سقف خانه. || انگور سیاه. ( ناظم الاطباء ). || زنبور سیه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || میل تفنگ. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). آهنی دراز برای فروبردن و محکم کردن کهنه باروت وساچمه و گلوله در لوله تفنگ. ( یادداشت مؤلف ). میله دراز آهنین که برای محکم کردن باروت و ساچمه و کهنه در تفنگ یا توپ بکار است. ( یادداشت بخط مؤلف ). - سنبه را پرزور دیدن ؛کنایه از قوی دیدن طرف. - سنبه پرزور بودن ؛ زورمند بودن حریف.
فرهنگ معین
(سُ بَ یا بِ ) (اِ. ) = سمبه : میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگ ها. ، ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن ، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن .
فرهنگ عمید
میله ای فلزی که برای پرکردن تفنگ های سرپر، پاک کردن لولۀ تفنگ و سوراخ کردن چیزی به کار می رود.
فرهنگ فارسی
میله فلزی که برای پرکردن تفنگهای سرپروپاک کردن ۱ - آلتی به شکل میله ای فلزی که برای پر کردن تفنگهای سر پر یا تمیز کردن لوله تفنگهای معمولی به کار رود . روزگار . بدخلقی با زود خشمی
ویکی واژه
سمبه: میلهای فلزی برای پر کردن تفنگهای سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگها. ؛ ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن. ابزار نشانه گزاری