سازگر

لغت نامه دهخدا

سازگر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) موافق. سازگار. سازوار :
ز بخت بد چه طمع کرده ای که سازگر آید
ز گوش کر چه توقع کنی سخن شنوی را.درویش واله هروی ( از آنندراج ).رجوع به سازگار شود.

فرهنگ معین

(گَ ) (ص فا. ) نک سازگار.

فرهنگ عمید

= سازگار

ویکی واژه

نک سازگار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال ورق فال ورق