لغت نامه دهخدا
زبان گنجشک. [ زَ گ ُ ج ِ ] ( اِ مرکب ) درختی را گویند که بارش بزبان گنجشک ماند وبعضی بار آن درخت را گفته اند و به عربی لسان العصافیر و السنة العصافیر خوانند و حب الوز هم گویند بتشدید زای نقطه دار. ( برهان قاطع ). نام درختی است بی میوه که برگش شبیه بزبان گنجشک است. ( فرهنگ نظام ). نام درختی که بتازی لسان العصافیر گویند. ( ناظم الاطباء ).تخمی معروف که بتازی لسان العصافیر گویند و به هندی اندرجو خوانند. ( آنندراج ). بار درخت دردار است ، بغایت محرک باه و نافع درد تهیگاه و درد پهلو و کمر و خفقان و مفتت حصاة مدر بول و مقوی اعضای تناسل. ( منتهی الارب ). در اختیارات بدیعی آمده : ثمره درختی است که آنرا بپارسی اهر خوانند و به شیرازی ثمر آنرا تخم اهر خوانند و بپارسی زبان گنجشک و گنجشک ازوان نیز گویند. ( اختیارات بدیعی : لسان العصفور ). مؤلف مخزن الادویه در لسان العصافیر آرد: به فارسی زبان گنجشک و به هندی اندرجو و به شیرازی تخم اهر نامند. ماهیت آن : ثمر درختی است از قسم دردار و عظم و برگ آن شبیه به برگ بادام و ثمر آن در خوشه و غلافها و هر یک از هم متفرق و در هر غلافی یکدانه باریک طولانی شبیه بزبان گنجشک و ظاهر آن اندک تیره رنگ و باطن آن سفید مایل بزردی و با تندی و تلخی وقوت آن تا ده سال باقی میماند و در ملک هند و بنگاله کثیرالوجود و دو نوع میشود یکی تلخ با حدت و دوم شیرین. و نبات آن بیشتر در مزرعه برنج بهم میرسد و به بلندی نبات آن ، از برگ برنج باریکتر و نازکتر و خشن تر و سبز تیره شبیه به برگ بید و از آن اندک پهن تر و سر برگها کج و ثمر آن در خوشه مجتمع و دانهای آن در غلافی سبزتر شبیه بخار و گل آن ریزه ، و از تلخ آن سفید مائل بزردی و از شیرین آن بنفش و ثمر تلخ آن بهیأت شیرین الا آنکه ثمر شیرین آن بالیده تر و رنگ باطن آن بنفش ، طبیعت آن ، در دوم گرم و خشک و در اول تر. نیز گفته اند و با رطوبت فضلیه. افعال و حواس آن : مسکن ریاح و برگ آن با قبوضت اعضاء الصدر، آشامیدن ثمر آن مسکن درد پهلو و تهیگاه و جهت خفقان و ضیق النفس و سرفه مزمن اعضاء النغض ، آشامیدن آن جهت مغص و دردکمر و رحم و ادرار بول و تفتیت حصاة و تقویت اعضای تناسل و تحریک و زیادتی باه مفید و فرزجه آن با عسل و زعفران بعد از طهر معین بر حمل و مجرب گفته اند.
المضار: مصدع محرورین. مصلح آن ، کشتیر. مقدار شربت آن جهت باه بتنهایی تا سه درم و با معینی تا ده درم. بدل آن در تقویت باه بوزن آن جوز بوا و نصف آن بهمن سرخ و یاتودری سرخ بوزن آن و با مغز گردکان و باکبابه. الجروح و القروح : ضماد برگ آن منقی و مدمل وملحم قروح رطبه ٔ، آلات المفاصل. ضماد پوست آن با سرکه جهت کوفتگی عضله نافع. ( مخزن الادویه ).