رومال

لغت نامه دهخدا

رومال. ( اِ مرکب ) پارچه ای که بدان روی را پاک کنند. دستمال و ابزاری وبشگیر. ( ناظم الاطباء ). مندیل. دستمال. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). پارچه ای که بدان روی را از غبارو جز آن پاک کنند. ( آنندراج ). دستمال. دستمال بزرگ :سری که درد نمی کند رومال چرا باید بست. در لهجه مردم چهار محال و پاکستان ، دستمال. ( یادداشت مؤلف ).
- رومال سیاه ؛ چون پرده مشکین و پرده نیلوفری که بستن آن بر چشم آشوب گرفته معمول است. ( آنندراج ):
بست رومال سیه بر چشم آن آرام جان
گشت آهویی درون خیمه لیلی نهان.صائب ( از آنندراج ).|| چارقد. ( یادداشت مؤلف ). دستار. ( لغت محلی شوشتر. || نوعی از کبوتر. || ( نف ) امردباز. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(ص فا. اِ. ) پارچه ای که با آن روی و دست را پاک کنند، روپاک .

فرهنگ عمید

پارچه ای که با آن دست و روی را پاک کنند، دستمال، روپاک.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پارچهای که با آن روی و دست را پاک کنند روپاک .

ویکی واژه

پارچه‌ای که با آن روی و دست را پاک کنند؛ روپاک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال حافظ فال حافظ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه