روزخون

لغت نامه دهخدا

روزخون. ( اِ مرکب ) بی خبر تاخت بردن در روز بر سر دشمن. ضد شبیخون. ( ازبرهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( ازانجمن آرا ) ( از ناظم الاطباء ) :
کنم آنگه خبردارت که چون است
شبیخون مصلحت یا روزخون است.نزاری ( از انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) یورش ناگهانی بر دشمن در روز، مقابل شبیخون .

ویکی واژه

یورش ناگهانی بر دشمن در روز، مقابل شبیخون.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال سنجش فال سنجش فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت