رزمجویی

لغت نامه دهخدا

رزمجویی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) عمل رزمجوی. جنگجویی. ( فرهنگ فارسی معین ). صفت رزمجو. گندآوری. جنگاوری. سلحشوری. و رجوع به مترادفات کلمه و رزمجو و رزمجوی شود.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) جنگجویی .

فرهنگ فارسی

عمل رزمجو جنگجویی .
عمل رزمجو صفت رزمجو گند آوری

ویکی واژه

جنگجویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال رابطه فال رابطه فال ماهجونگ فال ماهجونگ