دعاب

لغت نامه دهخدا

دعاب.[ دَع ْ عا ] ( ع ص ) مرد بامزاح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شخص بسیار لعب و مزاح. ( از اقرب الموارد ). شوخی کننده و لاغ گوی. شوخ. دعابة. و رجوع به دعابة شود.
دعاب. [ دِ ] ( ع مص ) مُداعبة. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مداعبة شود.

فرهنگ معین

(دَ عّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - شوخی کننده ، لاغ گوی . ۲ - شوخ .

ویکی واژه

شوخی کننده، لاغ گوی.
شوخ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ورق فال ورق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان