خاکروبه

لغت نامه دهخدا

خاکروبه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) گرد و خاشاک که از رُفتَن صحن و جا پیدا می آید. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دم جاروب. مطلق فضول از خاک و خاشاک و غیره. آشغال. خُمامَه. ( منتهی الارب ). سُباطَه. ( منتهی الارب ) ( دهار ). سُفارَه. کُناسَه.قُمامَه. حُواقَه. کباء. ( منتهی الارب ) :
تا کند خاکروبه تو عبیر
جیب گردیده دامن نسرین.ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(بِ ) (اِمر. ) خاشاک و آشغال که به سبب روفتن جایی گرد آید.

فرهنگ عمید

خاک وخاشاک و آشغالی که از جارو کردن زمین یا روفتن جایی جمع می شود.

فرهنگ فارسی

خاک وخاشاک و آشغال که ازجاروکردن زمین جمع شود
( اسم ) خاک و خس و خاشاک و آشغال که بسبب روفتن جایی گرد آید .
کسی که حمل خاکروبه ها می کند کسی که آشغال و خاکروبه را می برد .

ویکی واژه

spazzatura
خاشاک و آشغال که به سبب روفتن جایی گرد آید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ورق فال ورق