خارسو

لغت نامه دهخدا

خارسو. ( اِ مرکب ) مادرزن. ( فرهنگ نظام ). خواهرشوهر. این لغت را فرهنگ نظام از تکلم اصفهانیان ضبط کرده است ولی در لهجه تهرانیان همان خواهر است :
میروم تا همدان شو کنم با رمضان
قلیان بلوری بکشم ، منت خارسونکشم.
رجوع به خارشو شود.

فرهنگ فارسی

مادر زن خواهر شوهر

ویکی واژه

مادرزن، مادرشوهر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق
داشاق
ورژن
ورژن
این طرف
این طرف
فاسد
فاسد