جوذر

لغت نامه دهخدا

جؤذر. [ج ُءْ ذَ ] ( ع اِ ) گوزن بچه. ج جآذر. ( منتهی الارب ).
جوذر. [ ج َ ذَ / ذِ ] ( معرب ، اِ ) معرب گوذره ، بچه گاو دشتی. ( غیاث از منتخب و رساله معربات ) ( آنندراج ). بچه گوزن. رجوع به جودر شود.
جؤذر. [ ج ُءْ ذَ / ذُ ] ( معرب ، اِ ) بچه گاو. ( المعرب جوالیقی ). و این فارسی معرب است. ( المعرب ص 14 ). گوذر و بچه گاو دشتی. ( مهذب الاسماء ). گوزن بچه. جیذر. ( منتهی الارب ). ج ، جآذر.( المعرب ) : به آهوگردنان جوذرچشمان کبک رفتاران... از جوانب حمله ها کردند. ( جهانگشای جوینی ).
جوذر. [ ج َ / جُو ذَ ] ( اِ ) جوبجو که بمعنی ذره ذره است. ( شرفنامه منیری ). پاره پاره و ریزه ریزه و ذره ذره. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(جُ ذَ ) [ ع . ] (اِ. ) گاو، بچه گاو وحشی .

فرهنگ عمید

بچۀ گاو وحشی، بچۀ گوزن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گاو بقر.
گوزن بچه

ویکی واژه

گاو، بچه گاو وحشی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب فال تماس فال تماس فال انبیا فال انبیا