جهیر

لغت نامه دهخدا

جهیر. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد دیداری. ( مهذب الاسماء ). صاحب جمال. صاحب حسن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مرد صاحب منظر. ( اقرب الموارد ). || سزاوار احسان. مؤنث : جهیرة. ج ، جُهَراء. || شیر بی آب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کلام جهیر؛ سخن بلند. ( منتهی الارب ). || بلندآواز. ( دهار ). مردبلندآواز. ( مهذب الاسماء ). رجوع به جَهْوَری شود.

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (ص . ) بلندآواز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بلند آواز بلند.

ویکی واژه

بلندآواز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال مکعب فال مکعب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش