جام زدن

لغت نامه دهخدا

جام زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن. ( آنندراج ). جام باده نوشیدن. جام می خوردن. جام شراب نوشیدن :
می چو از خم به سبو رفت و گل انداخت نقاب
فرصت عیش نگهدار و بزن جامی چند.حافظ ( از آنندراج ).میلی آمد بخود ازمستی شب وقت صبوح
بار دیگر دو سه جام می بیغش زد و رفت.محمدقلی میلی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص ل . ) شراب خوردن .

فرهنگ فارسی

کنایه از شراب خوردن

ویکی واژه

شراب خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان