تکحل

لغت نامه دهخدا

تکحل. [ ت َ ک َح ْ ح ُ ] ( ع مص مرکب ) سرمه در چشم کردن. ( زوزنی ). سرمه کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سرمه در چشم خود کردن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). و منه : لیس التحکل فی العینین کالکحل. ( اقرب الموارد ). || نمودار کردن زمین سبزی گیاه را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ کَ حُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) سرمه کشیدن .

فرهنگ عمید

سرمه کشیدن، سرمه به چشم خود کشیدن.

ویکی واژه

سرمه کشیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت