تلامیذ

لغت نامه دهخدا

تلامیذ. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تلمیذ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). مثل تلامذة. ( آنندراج ). رجوع به تلمیذ و تلام و تلامی شود.
- تلامیذ بوالبشر ؛ کنایه از فرشتگان است. ( انجمن آرا ).
- تلامیذ رحمن ؛ کنایه از شعراست. ( انجمن آرا ).
- تلامیذ شیطان ؛ کنایه از محیل و مفسد است. ( انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تلمیذ، شاگردان .

فرهنگ عمید

= تلمیذ

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع تلمیذ شاگردان .

ویکی واژه

جِ تلمیذ؛ شاگردان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی