تطیب

لغت نامه دهخدا

تطیب. [ ت َ طَی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خود را خوشبوی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خویشتن را خوشبوی کردن. ( زوزنی ). آلودن خود را به بوی خوش و خود را خوشبوی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خوشبودار کردن و خوشبودار شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ طَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) عطر زدن ، خود را خوشبو کردن .

فرهنگ عمید

خود را خوش بو ساختن، عطر زدن.

ویکی واژه

عطر زدن، خود را خوشبو کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مهوا
مهوا
تازه
تازه
افتخار
افتخار
اگزجره
اگزجره