تدرب

لغت نامه دهخدا

تدرب. [ ت َ دَرْ رُ ] ( ع مص ) خو کردن و حریص گردیدن به چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عادت کردن و مواظب شدن بر کاری. ( آنندراج ). عادت کردن به چیزی. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ): تدرب بالامر؛ ضری به و اعتاده. تهداء. ( متن اللغه ).

فرهنگ معین

(تَ دَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بار آمدن ، خو گرفتن . ۲ - آمیختن .

فرهنگ عمید

خو گرفتن، عادت کردن.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) بار آمدن خو گرفتن . ۲- آموختن .

ویکی واژه

بار آمدن، خو گرفتن.
آمیختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس