تجوهر

لغت نامه دهخدا

تجوهر. [ ت َ ج َ هَُ ] ( ع مص ) جوهر شدن. ( قطر المحیط ). کلمه تجوهر بمعنای جوهریت و حقیقت جوهری اشیاء است. و اراده میکنند ذاتیات و حقایق جوهری اشیاء را و در حقیقت آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد...( فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به جوهر شود.

فرهنگ معین

(تَ جَ یا جُ هَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جوهر داشتن . ۲ - (اِمص . ) جوهریت ، حقیقت جوهری اشیاء. ۳ - ، ~ اشیاء : ذاتیات و حقایق جوهری اشیا، آن چه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) جوهر داشتن.۲- ( اسم ) جوهریت حقیقت جوهری اشیا. یا تجوهراشیا. ذاتیات و حقایق جوهری اشیا آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.

ویکی واژه

جوهر داشتن.
جوهریت، حقیقت جوهری اشیاء.
~ اشیاء: ذاتیات و حقایق جوهری اشیا، آن چه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال ارمنی فال ارمنی فال لنورماند فال لنورماند