تجریع

لغت نامه دهخدا

تجریع. [ ت َ ] ( ع مص ) فروخورانیدن خشم و جز آن. ( بحر الجواهر ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ). || فرو خورانیدن آب کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || نوشانیدن کسی را جرعه جرعه. ( از قطر المحیط ). || ریختن آشامیدنی در حلق کسی به اکراه. ( از قطر المحیط ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - کم کم نوشانیدن . ۲ - فرو خوردن خشم .

فرهنگ عمید

جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن . جمع : تجریعات .

ویکی واژه

کم کم نوشانیدن.
فرو خوردن خشم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت فال عشق فال عشق