بوغاز

لغت نامه دهخدا

بوغاز. ( اِ ) بغاز. ( فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از ترکی. به اصطلاح جغرافیایی بازوئی از دریا را گویند که واقع شده است مابین دو زمین و مرتبط میکند دو دریا را بهم. ( ناظم الاطباء ). گلوگاه. مضیق. ج ، بواغیز. ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بغاز شود.

فرهنگ معین

[ ع . ] ( اِ. ) تنگه ، باب ، بغز هم گویند. ج . بواغیز.

فرهنگ عمید

= بُغاز

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمت آب باریکی که دو دریا را بهم متصل میکند و یا دو خشکی را از هم جدا مینماید مانند بغاز بسفر و بغاز دارد انل که اولی دریایی اسود را بدریای اژه ( بحر الجزایر ) متصل مینماید و آن هر دو آسیا را از اروپا جدا میکنند باب تنگه.

ویکی واژه

تنگه، باب، بغز هم گویند.
بواغیز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال عشقی فال عشقی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال قهوه فال قهوه