بنکدار

لغت نامه دهخدا

بنکدار. [ ب ُ ن َ ]( نف مرکب ) کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوبات و جز آنها را جهت فروش ذخیره کرده احتکار می نماید. ( از ناظم الاطباء ). کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوب و جز آنها را جهت فروش ذخیره کند. ( فرهنگ فارسی معین ). || کسی که بنشن فروشد. ( فرهنگ فارسی معین ). بنشن فروش. || عمده فروش. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

(بُ نَ ) (ص فا. ) عمده فروش ، کسی که جنس را به طور عمده می فروشد.

فرهنگ عمید

کسی که مواد غذایی به ویژه برنج و روغن را به صورت عمده و زیاد می فروشد، عمده فروش

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کسی که بنشن فروشد . ۲ - کسی که ماکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوب و جز آنها جهت فروش ذخیره کند .

ویکی واژه

عمده فروش، کسی که جنس را به طور عمده می‌فروشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال عشقی فال عشقی فال آرزو فال آرزو فال زندگی فال زندگی