بارنگ

لغت نامه دهخدا

بارنگ. [ رَ ] ( ص مرکب ) رنگ دار. ملون. || ( اِ ) بادرنگ.( ناظم الاطباء ). بادنگ. بارنج. رجوع به شعوری ج 1 ورق 74 شود. || بند قنداغ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) بالنگ
رنگ دار

فرهنگ اسم ها

اسم: بارنگ (دختر) (کردی) (تلفظ: barang) (فارسی: بارنگ) (انگلیسی: barang)
معنی: ریزش باران همراه باد، ریزش باران همراة باد ( نگارش کردی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم