اکشف

لغت نامه دهخدا

اکشف. [ اَ ش َ ] ( ع ص ) آنکه موی پیشانی وی برگردیده و مانند دایره شده باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). موی پیشانی تا گردیده.( تاج المصادر بیهقی ). آنکه از دو طرف سر او موی رفته باشد یا موی نباشد. ( آنندراج ). آنکه موی از دو سوی سر او شده باشد. ( مهذب الاسماء ) ( المصادر زوزنی ). || اسب پیچیده دمغزه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اسبی که بر استخوان دمش داغ چلیپایی دارد. ( ازاقرب الموارد ). || مرد بی سپر در جنگ. ( ازاقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنکه بی سپر به جنگ رود. ( آنندراج ). مرد بی سپر. مقابل فارس. ( یادداشت مؤلف ). || مردی که پیش سرش برهنه باشد. ( از اقرب الموارد ). || شکست خورده ٔگریخته. || مرد بی خود آهنین در جنگ. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(اَ شَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - اسبی که بیخ دُمش پ یچیده باشد.۲ - کسی که موی پیشانی اش برگشته باشد.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - پدید آرنده تر پیداکننده تر. ۲ - پرده بردارتر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
کشف (۲۰ بار)

ویکی واژه

اسبی که بیخ دُمش پ یچیده باشد.
کسی که موی پیشانی اش برگشته باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال کارت فال کارت فال راز فال راز فال پی ام سی فال پی ام سی