اقعاد

لغت نامه دهخدا

اقعاد. [ اِ] ( ع مص ) خدمت کردن کسی را. || کفایت کردن کسب کسی را. || نشانیدن. || لنگ شدن. || بر جای مانده گردانیدن. || کندن چاه را بقدر قعده. و نشستن جای یا تا آب نارسانیده گذاشتن آنرا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گذاشتن حفر چاه را پیش از رسیدن به آب.
اقعاد. [ اَ ] ( ع اِ ) بیماریی است که در ران شتر عارض گردد و وامانده گرداند او را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - نشاندن ، نشانیدن . ۲ - خدمت کردن کسی را.

ویکی واژه

نشاندن، نشانیدن.
خدمت کردن کسی را.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان فال مارگاریتا فال مارگاریتا