استناره

لغت نامه دهخدا

( استنارة ) استنارة. [اِ ت ِ رَ ] ( ع مص ) روشن شدن. ( منتهی الارب ). || مدد خواستن به شعاع و روشنی جستن. یقال : استنار به ؛ اذا استمد شعاعه. || دور داشتن زن را از تهمت. ( منتهی الارب ). || فیروزی یافتن. پیروزی یافتن. یقال : استنار علیه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ تِ رِ ) [ ع . استنارة ] (مص ل . ) ۱ - روشن شدن . ۲ - مدد خواستن به شعاع ، روشنی جستن .

فرهنگ فارسی

طلب نوروروشنایی کردن، روشنی جستن، روشن شدن
( مصدر ) ۱ - روشن شدن . ۲ - مدد خواستن بشعاع روشنی جستن .

ویکی واژه

روشن شدن.
مدد خواستن به شعاع، روشنی جستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال ورق فال ورق