اثاثه

لغت نامه دهخدا

اثاثه. [ اَ ث َ ] ( ع مص ) بانبوه شدن موی و نبات و شاخ درخت. ( تاج المصادر ). || کلان سرین شدن ( زن ). ( منتهی الارب ).
اثاثه. [ اَ ث َ ] ( ع اِ ) واحد اثاث. ( منتهی الارب ).
اثاثه. [ اُ/اَ ث َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای عرب از آن جمله نام پدر مسطح صحابی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

کالا، متاع، مال.

فرهنگ فارسی

واحداثاث به معنی کالا ومتاع ومال
بانبوه شدن موی و نبات و شاخ و برگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال آرزو فال آرزو فال لنورماند فال لنورماند فال تک نیت فال تک نیت